پارت صد و بیست و دوم

زمان ارسال : ۵۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 9 دقیقه



-اونوقت میاد پیشتا.
-اومد خودم می‌دونم چطور رفتار کنم. نگران نباش!
واقعا برایش مهم نبود شیدانه از آن راه به دلخواهش رد شود یا نه. آنچه در توانش بود انجام داد و با حرف بیتا دست و پای خودش را جمع کرد. چایش را که خورد، بلند شد:
-من برم توام استراحت کن.
-بمون! من و وانام که تنهاییم.
سمت جالباسی رفت و با شیطنت گفت:
-آقا مهندس نصفه شب میاد مهمون ناخونده نمی‌خواد‌.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • مریم گلی

    00

    چقدر بده عشق یه طرفه ، شیدانه باوجود عشقش به طاها می خواد بچه شو بندازه ،علیرضا توی ذهنش به بچه ها یی که میتونست با شیدانه داشته باشه فکر می کنه ،قشنگ بود ممنونم نویسنده جان

    ۲ ماه پیش
  • الهه محمدی | نویسنده رمان

    زنده باشید عزیزم

    ۷ روز پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.